چه میشود اگر سوءظن شما راجع به زندگی درون یک دستگاه شبیه ساز فقط یک سوءظن نباشد، بلکه درواقع قابلاثبات باشد؟ و اینکه چه میشد اگر میتوانستید به راحتی میان واقعیت و دنیای درون شبیهساز جابهجا شوید؟ این دقیقاً همان وضعیتی است که گِرِگ (با بازی ویلسون) وقتی با ایزابل (با بازی سلما هایک) ملاقات میکند، خودش را در آن مییابد. ایزابل طی این ملاقات تصادفی برای گرگ فاش میکند که دنیای بیرحم، خشن و کمرنگشان واقعی نیست. ایزابل با تکان دادن دستش میتواند باعث حرکت اجسام شود؛ حرکتی که گرگ را متعجب و تقلبی بودن دنیایی که در آن وجود دارد را اثبات میکند.